شاخص‏هاى روشنفكرى دينى

نويسنده:مسعود پورفرد
با عنايت به اينكه جامعه شناسي سياسي داراي سه سطح تحليل است ؛ يك سطح تحليل به رفتار شناسي فرد درحوزه قدرت و بيرون ازآن مي پردازد، سطح دوم تحليل به بررسي گروهاي اجتماعي و تا ثيرات انها در جامعه مي پردازد و سطح تحليل سوم به بررسي ساختارهاي سياسي ،فرهنگي و اقتصادي و نقش آنها مي پردازد.در اين تحقيق سطح دوم تحليل يعني بررسي ويژگيهاي گروهاي اجتماعي و تاثيرات آنها در جامعه مد نظراست قبل از بررسي شاخص هاي روشنفكري ديني لازم است مراد خود از مفهوم روشنفكري ديني را بيان نمايم مراد از روشنفكري ديني ، مروجان انديشه درحوزه مختلف فكري و علمي است جرياني كه اتفاق افتاده است و مشخصات خود را دارد.
اگر بپذيريم هرپديده آغاز و فرجامي دارد ماجراي روشنفكري ديني نيز يكي از پديدهاي اجتماعي سياسي است كه آغازي ،سرانجامي و مراحلي را طي كرده است.البته اين مسير خاص در ايران خيلي يكنواخت و ساده و هموار نبوده است.در بحث مفاهيم، منطق تكرار پذيري به ما مي گويد مفاهيم از استعداد جدا شدن از يك متن و حك و تكرار شدن در متن ديگر رادارند،بدون اينكه انسانها قادر باشند از اين فرايند جلوگيري نمايند[1] .
مفهوم روشنفكري ديني نيز چنين سرنوشتي دارد و براي رفع سوتفاهمات و فهم زبان يكديگر بايد تعيين مراد كنيم . زماني ما مي‌توانيم مفهوم روشنفكري ديني را تبين كنيم كه مفاهيم سيال و شناورموجود دررابطه باروشنفكري با بصيرت وافق باز پيرايش و ويرايش شده باشد و به قول حافظ:
داده ام باز نظر را به تذ روي پرواز باز خواند مگرش نقش و شكاري بكند
در اين تحقيق روشنفكري ديني از دوعنصر عقل و دين تشكيل شده است مفهومي كه هسته و دال مركزي آن را همچنان حفظ كرده ، مفهوم عقل وعقلانيت است و ازطرف ديگرمفهوم دين كه به معني نوروروشنايي بوده ودرمقابل جهل وتاريكي صف ارايي كرده است.
بنابراين با توجه به اينكه روشنفكري ديني يك شان و موقعيت تاريخي و اجتماعي دارد . درواقع روشنفكري ديني هم مفهوم عقل را دارد و افق ديدش گسترده ترازعقلانيت ابزاري است وهم مفهوم ديني را دارد.كه به حوزه فهم وتحقق دين عنايت دارد.شاخصهاي روشنفكري ديني در چهار محورعمده تقسيم مي شوند كه داراي دوازده زير مجموعه مي باشد.شايان ذكر است كه همه ويژگي هاي زير به ندرت در يك طيف روشنفكري ديني مي‌توان يافت، بنابراين مفهوم روشنفكري ديني تشكيك بردار وداراي شدت و ضعف است كه پس از ذكر شاخص ها به نتيجه گيري خواهيم پرداخت :
اهتمام به عقلانيت و عقل
پاي بندي به نظام دانايي ديني
آزاد انديشي وفرهنگ تعامل انديش
تفكر انتقادي و نوآوري
دوم:حوزه سياست وقدرت سياسي
تبيين كننده موانع سياسي وشكاف هاي بين دولت – ملت
معتقد به اصل نظارت وكنترل قدرت سياسي
معتقد به رابطه منطقي بين سياست وفضايل معنوي
سوم:حوزه اخلاق و هنجارها
اخلاق پرسشگري وكنجكاوي
اهتمام به ارزشها وفضايل اخلاقي
معتقد به اخلاق عملي و كاربردي در جامعه
چهارم :حوزه اقتصاد ومعيشت
معتقد به عدالت اقتصادي و رفع فاصله طبقاتي
اعتقاد به فرهنگ كار و تلاش و مبارزه با رانت گرايي
حوزه فرهنگ و انديشه

اهتمام به عقلانيت و عقل

يكي از شاخص هاي مهم روشنفكري ديني اهتمام به عقل وعقلانيت است منتهي روشنفكري ديني عقل ابزاري را يكي ازشقوق عقل مي داند توضيح اينكه در انسان يك عقل بيشتر وجود ندارد و اينكه تقسيم بندي كرده ايم.
به اعتبار مدرك عقل يا تفاوت در منشا مدركات است عقل نظري در مورد شناخت امور دانستني است و عقلعملي در مورد شناخت امور انجام دادني است كه به لحاظ متعلق شناخت يا مدرك عقل است[2] .بنابر اين جدايي
بين عقل ابزاري (عملي)و عقل نظري(منبع)امري اعتباري است پس هر گاه عقل تكيه بر دانايي خود كند منبع تلقي ميشود و هر گاه بر توانايي خود تكيه كند ابزار تلقي مي شود .علي الهذا انچه مهم است خرده گفتمانهاي درون طيف روشنفكري ديني است كه گروهي صرفا عقل عملي را لحاظ مي كنند و در ساحت هاي زندگي و دين به مدد عقل ابزاري صرف به تجزيه و تحليل مي پردازند درواقع به بنيادهاي مدرنيته باور دارند و عقل نقاد مدرن را سلاح خود در فهم سنت و دين قرار مي دهند و گروهي ديگر به ميراث فرهنگ ايران اسلامي يعني ميراثهاي به جا مانده از ابن سينا ، سهروردي و صدرا توجه مي كنند وسپس ساير شقوق عقل را مد نظر مي گيرند و حيات اجتماعي و دين راتفسير عقلي مي كنند ،يعني عقلي كه اثبات مي كند معرفت فرا عقلي داريم وعقل به عنوان منبع استنباط مي شناسد منتهي نه انحصاري در معرفت شناختي و ساحت هاي زندگي و دين دارد بلكه توجه به پذيرش نقش عقل با عنايت به اسيب پذير بودن آن ،درمجموع وجه مشترك همه خرده گفتمانهاي روشنفكري اهتمام به عقل و عقلانيت است . بنابراين ما در مقام داوري امتياز پايين تري به روشنفكران ديني كه عقلانيت را به ايدئولوژي بسته اي تبديل مي كنند ،مي دهيم.پاي بندي به نظام دانايي ديني :
منظور از نظام دانايي كل روابطي است كه بر اساس معرفت شناسي در دوره خاصي شكل مي گيرد و وحدت بخش مفاهيم آن دوره است اين نظام مي تواند متكي بر انسان محوري ،طبيعت محوري و توحيد محوري باشد دراين تحقيق مراد از نظام دانايي ديني نطامي است كه متكي بر نص و به تعبيري نص محور است[3] .روشنفكري ديني درمورد پاي بندي به نظام دانايي ديني مي تواند آنرا نقد كند ولي نمي تواند نفي كند يعني هسته كانون نظام دانايي ديني را نمي تواند نفي كند وگرنه از حوزه روشنفكري ديني خارج مي شود ان هسته كانوني نظام دانايي ديني وحي و نص است كه خصلت تئوريك دارد درواقع كتاب و سنت منبع و مخزن روشنفكري ديني است .منتهي خرده گفتمانهاي درون روشنفكري ديني وجود دارد كه برخي راه حل تبيين ديني براي عصر جديد بر اساس محور عقلانيت قائلند و بعضي دين را عصري مي كنند و نگاه حداقلي در حوزه فهم ديني و حوزه تحقق ديني دارند ، ما در تمام داوري به عنوان يك مفسر امتياز اصلي را به گروهي مي دهيم كه در نظام دانايي ديني هم پاياني و هم پويايي ديني را لحاظ مي كنند.

آزاد انديشي و فرهنگ تعامل:

بديهي است كه ازاد انديشي يكي از عوامل مهم توليد فرهنگ و علم است[4] وگسترش دانش بدون آزاد انديشي تصوري بلا تصديق است. در ازاد انديشي ما هم به دنبال رفع موانع و اجبار براي انجام عمل هستيم و هم ايجاد مقتضي دروني تا با پرورش استعداد خود و استفاده از محيط بيرون براي رسيدن به رفاه وسعادت تلاشي منطقي صورت گيرد شاخص مهم روشنفكري ازاد انديشي به اصل مهمي بر مي گردد كه انسانها ازادند و ازاد افريده شده اند واين روشنفكري ديني است كه در چارچوب همان قرار دادها و قوانيني كه با ما
انزال الله مخالفت ندارند فعاليت مي كند درخرده گفتمانهاي درون روشنفكري ديني برخي نگاه فرد محوردر شاخص ازاد انديشي دارند برخي نگاه اجتماع گرايانه دارند.
بهترين نمونه روشنفكري ديني ازاد انديش، احترام به فرد و اجتماع است .همين شاخص خود سه زير مجموعهدارد .يعني نفي تحجرو انعطاف پذيري و تعامل انديشي است در نفي تحجر روشنفكر ازاد انديش نمي تواند به دنبال ايستايي باشد نمي تواند نسبت به نيازهاي متغيير انسان بي تفاوت باشد و دائما گذشته گرايي كند.
زيرمجموعه ديگر انعطاف پذيري وتحمل نظر مخالف است. نه اينكه بپذيرد بلكه اجازه دهد گفتار و سخن رقيب طرح شود. وسپس با استدلال رد كند .و زير مجموعه اخر يعني تعامل انديشي به اين مفهوم كه روشنفكر ازاد انديش فرهنگ تعاملي را تقويت مي كند نه فرهنگ تقابلي هر چند يكي از اسيب هاي فرهنگي در طول تاريخ ايران فرهنگ تقابلي و حذفي بوده است تلاش روشنفكر ديني بر اين باشد كه فرهنگ تعامل وگفتگو را جايگزين فرهنگ تقابلي وحذفي كند.

تفكرانتقادي و نوآوري :

با توجه به اين كه روشنفكري ديني در انديشه تغيير،تحول وپيشرفت و ترقي است تفكر نقادانه مبتكي و مبتني بر تحليل بنيادي و اساسي هر پديده است . به عبارت ديگر بازشناسي ،بازنگري و بازسازي ميراث فرهنگي هنر تفكر انتقادي است . روشنفكر نقاد در مواجه با انديشه رقيبان داراي مباني مشخص وا ز پايگاه فكري معين به داوري مي پردازد نكته مهم اين كه نقد يعني جدا كردن سره از نا سره است . و لزوما بمعني تخريب ، نفي و انقطاع تاريخي و فرهنگي نيست بلكه ساختار شكني انديشه هاي مندرس و ايستايي است كه ممكن است به پويايي ميراث فرهنگي بينجامد.
نوآوري و نو انديشي كه از لوازم تفكر انتقادي است . سر انجام طراحي و مهندسي يك انديشه كار امداست كه به ساختاري نو ختم خواهد شد . در مجموع همانطور كه تفكر نقادانه به دور از افراط و تفريط و پريشان گويي است نو اوري و نو انديشي نيز به دور از طرد و ترك ميراث فرهنگي ديني است[5] .

كاشف و مستخرج معضلات جامعه

اين شاخص نمايان گر تعهد و مسئوليت پذيري روشنفكر ديني نيز مي باشد . او بايد مسائل پرسش ها و تضاد هاي موجود در متن جامعه را به نوعي به تفكر و تعقل دروني خود و ديگران منتقل كند و خواستار كاهش دردهاي انساني و اجتماعي شود در اين راستا بايد بين دنياي ذهني و انديشه حوزه روشنفكري با متن جامعه پل بزند. بنا بر اين كاشف و مستخرج معضلات جامعه بدون مستلزم خود اگاهي ، مسئوليت پذيري و فرزند زمانه خود بودن نخواهد بود روشنفكري كه داري دغدغه مشكلات مردم و جامعه خود است اگربه لسان قومش سخن نگويد تولدش غير طبيعي خواهد بود و مانند ماجراي روشنفكري در دوره مشروطه خواهد شد.

تعيين كننده موانع سياسي و شكاف هاي بين دولت- ملت

با توجه به اينكه ر وشنفكري ديني ، بيشتر محصول دوران دولت مدرن و تفكر اجتماعي است ، بايد موانع سياسي و شكاف هاي بين دولت – ملت را شناسايي كرده و به بررسي ان بپردازد[6] ، يكي از اين موانع تمركز گرايي و استبداد زدگي در قدرت و ديگري ضعيف بودن نهادهاي مدني در دوره مدرن است كه در يك پروسه تاريخي به لحاظ فرهنگ سياسي بين قدرت سياسي و قدرت اجتماعي در ايران فقدان درك و تفاهم بوجود اورده است و روشنفكرديني در واقع تعيين كننده و ارائه دهنده راه حل جديد براي درك ، تفاهم وتعامل بين دولت و ملت مي باشد و از حقوق سياسي شهروندان نيز دفاع نمايد .

اعتماد به اصل نظارت و كنترل قدرت سياسي

همانطور كه در فرهنگ اسلامي پذيرش عناصر نظارت و كنترل قدرت از قبيل امر به معروف و نهي از منكر، شورا و نصيحت ائمه مسلمين مطرح بوده است[7] و وجود اين عناصر براي حفظ سلامت نظام واستراتژي بقا ضروري است اعتقاد روشنفكري ديني به اين اصول او را در راستاي اهداف نظارت و كنترل در نظام هاي سياسي ياري خواهد رساند زيرا پرهيز از قبايح و بدي ها و رشد دادن خوبي ها و نيك سرشتي ها ، بهبود رفتار كارگزاران نظام سياسي، ارتقاي بينش كارگزاران به كارگزاري و احساس مسئوليت و سر انجام دقت و سرعت بيشتر در امور مورد نياز مردم در حوزه نظام سياسي از مهمترين شاخص هاي روشنفكر ديني تلقي مي گردد.

معتقد به رابطه منطقي بين سياست و فضايل معنوي

با توجه به اين كه انسان معاصر دچار هرج و مرج اخلاقي شده وهدف زندگي اش را ازدست داده است
وقتي هدف زندگي از بين برود ديگر بد و خوب معنا ندارد و نظام اخلاقي وجود ندارد و با رفتن اخلاق قدرت معيار خوب و بد مي شود . انسان معاصر با جدايي سياست از اخلاق هدف سياسي اش صرفا مادي شده است[8] و چون روشنفكر ديني با توجه به نظام دانايي خودش ابراز عقيده ميكند معناي زندگي را مرتبط باهدف توحيدي مي داند بنا بر اين يكي از خصلت هاي روشنفكر ديني اعتقاد به رابطه منطقي بين سياست و فضايل اخلاقي است نه اين كه اين دو را تركيب كند بلكه بين انها رابطه منطقي مي بينيد و ان رابطه اين است كه هدف سياسي و هدف فضايل اخلاقي از حوزه صرفا مادي فراتر مي رود و به اصل توحيدي بازمي گردد.

اخلاق پرسشگري و كنجكاوي

روحيه پرسشگري وكنجكاوي جداي از كاوشي عقلي وعلمي نيست .روشنفكر در بدو تولدش در ايران ،محصول اخلاق پرسشگري و كنجكاوي نبوده تا پاسخگويي به يك نياز باشد ، بلكه خودش نيازي را توليد مي كرد وسپس اعلام مي كرد كه پاسخگوي ان نياز است ولي روشنفكر ديني در جهت پاسخ گويي به يك نياز جدي متولد شد[9].
وقتي به علل مختلف جامعه ايراني با دنياي جديداشناشد بتدريج دريافت كه دنياي جديد با دين اوبي ارتباط نمي تواند باشد واين دنياي جديد بر دين و ديانت او تاثير گذاراست از اين رو احساس نياز كرد كه كسي ميبايد نسبت او را با اين تازه وارد يعني دنياي جديد را تعريف كند واين نقش را روشنفكرديني در ايران ايفا كرد البته روشنفكران ديني بر اساس عمق كاوش عقلي وعملي اشان داراي روحيه پرسشگري عميق يا سطحي نگر هستند كه اين بستگي به ميزان معرفت شناسي و وفاداري به نظام دانايي انها دارد . بهر حال به تدريج يكي از شاخص هاي روشنفكري ديني همين روحيه پرسشگري وكنجكاوي در پاسخ ورويا رويي با دنياي جديد شد.

معتقد به اخلاق عملي در جامعه

با توجه به اينكه در روايات متعدد اين مطلب امده است كه عالم عامل و عالم بي عمل با هم متفاوتند عالم بي عمل مانند تير اندازي است كه كمانش زه نداشته با شد يا به قول سعدي به زنبور بي عسل مي مامند دردوره پهلوي بودند روشنفكراني كه خود را به قدرتهاي ضد مردمي فروختند و در تئوري ها خود قدرت هاي استبدادي را مورد نقد قرار مي دادند ولي در عمل سازش كردند يا نسبت به ارمانها ي مردم خيانت ورزيدند روشنفكري ديني با عبرت از گذشته و سابقه روشنفكري اينك اموخته است كه اخلاق عملي در جامعه را با خصلت تئوريك هماهنگ و متناسب سازد و اگر نقد يا حمايتي از قدرت سياسي يا اجتماعي مي كند در راستاي هماهنگي باورها و عمل اوست و از اينكه به او صفت حمايتي يا نقادي بدهند واهمه اي ندارد .

معتقد به عدالت اقتصادي در جامعه و رفع فاصله طبقاتي در جامعه[10]

هر چند مفهوم عدالت بر خوا سته از نظام دانايي ديني يك روشنفكر است ولي درتعريف عملياتي عدالت به ويژه در بحث عدا لت اقتصادي در جامعه خواستار فرصت هاي برابر براي شهروندان جامعه اش است فرصت هايي كه با برنامه ريزي وطراحي صحيح هيچوقت نبايد تبديل به تهديد اقتصادي عليه شهروندان شود
وقتي عدالت تعريف عملياتي شد آنگاه روشنفكر ديني وظيفه خود مي داند در پي رفع مشكلات اقتصادي شهروندان برآيد و بطور طبيعي كمك به رفع فاصله طبقاتي در جامعه خواهد شد؛ بنا بر اين روشنفكر ديني خود را وابسته به طبقه خاصي نمي بيند و اگر از قشرخاصي هم باشد خاستگاه ا قتصادي ا و مهم است كه بايد در جهت اجراي عدالت باشد .

اعتقاد به فرهنگ كاروتلاش ومبارزه بارانت گرايي

درنصوص ديني مكررگفته شده است «ليس للا نسان الا ما سعي[11] » اهميت به فرهنگ كار وتلاش برهيچ انسان عاقلي پوشيده نيست منتهي درصورتي كه فرهنگ تبذيروهزينه هاي زيان باراقتصادي شيوع پيدانمايد برروشنفكرلازم است با تفكرانتقادي خودبااين فرهنگ به مبارزه برخيزد وجامعه خود را از اين بيماري مهلك نجات دهد. بنابراين يكي ازشاخص هاي روشنفكري ديني مبارزه بافرهنگ رانت خواري وراحت طلبي است نه تنها درحوزه اقتصادي بلكه ساير حوزه هاي غيراقتصادي راهم شامل مي شود.

نتيجه گيري:

شاخص هاي ذكرشده ممكن است باهم ادغام ومختصرتر ويا تفكيك وگسترده ترشوند بهرحال اين شاخص ها بر اساس عملكرد روشنفكري ديني و زمينه‌هاي شكل‌گيري اجتماعي فرهنگي سياسي روشنفكري ديني درايران جمع‌آوري شده است و چون روشنفكران ديني بر حسب نگاهشان به عقل و حوزه دين داراي شدت و ضعف مفهومي نسبت به اين واژه پيدا مي كنند بر اساس نمودار زير در صورتي كه روشنفكر ديني اكثر شاخص ها را داشته باشد به مفهوم روشنفكر ديني مجدد( جامع نگر)[12] نزديك مي شود و به هر ميزان كه از شاخص ها دور شود به مفهوم روشنفكر ديني متجزي ومبتدي نزديك تر خواهد شد.

پي نوشت :

[1] دين ، دموكراسي و روشنفكري در ايران،محمد رضا تاجيك ،تهران :موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني ،ص 138.
[2] -ر.ك جايگاه عقل در استنباط احكام،سعيد قماشي ،قم :پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي ، 1384،ص25.
[3] - مردم سالاري ديني،مسعود پورفرد، قم : پژوهشكاه علوم و فرهنگ اسلامي،1384،ص30.
[4] - نشست علمي رروشنفكري حوزوي – 21/2/85، دفتر جنبش نرم افزاري قم ، ص11.
[5] - دين پژوهي معاصر ، علي اكبر رشاد ، تهران : موسسه فرهنگ دانش و انديشه معاصر ، ص81.
[6] - روشنفكري در گذرانديشه ها ، مقاله هادي خانيكي ، پژوهشگاه فرهنگ و معارف ، 1384،ص203.
[7] - مردم سالاري ديني ، پيشين ، ص67.
[8] - سايت دانش سياسي اسلام ،مقاله علم سياست از باز شناسي تا بازسازي .
[9] - دانايي و معضل دينداري ، محمد رضا اسدي ، تهران : انديشه امروز ، 1383، ص256.
[10] - همايش علمي تهديد ها و فرصت هاي روشنفكري ديني –اصفهان ، دفتر جنبش نرم افزاري – 22/6/85
[11] - سوره نجم –آيه 39
[12] - منطور از روشنفكرديني مبتدي : روشنفكري است كه داراي حداقل ويژگي ها باشد وروشنفكرديني متجزي : روشنفكري است كه حداقل نيمي ازشاخص ها را دارا باشد و روشنفكرديني مجدد(جامع نگر) : روشنفكري است كه متصف به اكثريت ويژگي ها با شد.